از کودکی همیشه به بازیهای خلاقانه و هر چیزی که تخیلم را برانگیزد علاقه داشتم. قبل از دوران گوشیهای هوشمند و اینترنت، زمان زیادی را در فضای باز و غرق در بازی میگذراندم. این تجربههای اولیه، زمین بازی خلاقیت من بودند.
وقتی 14 ساله بودم، یک نقطه عطف مهم در زندگیام رخ داد: پدرم یک کامپیوتر شخصی برای من خرید. بینهایت هیجانزده بودم و با Microsoft Desktop Publisher کاملاً مجذوب شده بودم. با سر و صدا در پروژههای مختلف شیرجه زدم – طراحی جلد سیدی، پوستر، کاور نوار و هر چیز دیگری که به ذهنم میرسید. حتی شروع به فروش جلد سیدی به دوستانم کردم.
هیجان من هنگام طراحی روی کامپیوتر غیرقابل انکار بود. در آن لحظه فهمیدم که طراحی، اشتیاق واقعی من است. بنابراین، آن را بیشتر دنبال کردم و در دانشگاه وولوورهمپتون در رشته روزنامهنگاری و طراحی سردبیری ثبتنام کردم و اینجاست که همه چیز برایم روشن شد. بدون شک میدانستم که این مسیری است که میخواهم دنبال کنم.
شروع کار در دنیای طراحی یک ماجراجویی بود و صادقانه بگویم، همیشه هموار نبود. پس از اتمام دانشگاه، با یک واقعیت دشوار روبرو شدم: پیدا کردن شغل در رشتهام چالشبرانگیز بود. سعی کردم در روزنامهنگاری هم دستی داشته باشم، اما خیلی زود متوجه شدم که این کار برای من مناسب نیست.
با وجود موانع، اجازه ندادم این موضوع مرا متوقف کند. به پیشرفت ادامه دادم و در نهایت، پشتکار من نتیجه داد و اولین شغل خود را به عنوان یک آرتیست با Slimming World به دست آوردم. این نقش یک گام اولیه حیاتی بود و درهای فرصتهایی را در استودیوهای طراحی مختلف در بیرمنگام برای من باز کرد.
پس از اخراج شدن از یک نقش در استودیوی طراحی، یک قدم جسورانه برداشتم و کسب و کار طراحی خود را راهاندازی کردم. این کار آنطور که امیدوار بودم موفقیتآمیز نبود، اما یک تجربه ارزشمند بود. پس از مدتی، به عنوان یک طراح گرافیک در کلیسای محلی خود مشغول به کار شدم که یک پیروزی بزرگ به نظر میرسید. به سرعت به مدیر ارتباطات ارتقا یافتم. پس از توسعه یک تیم از افراد، احساس کردم زمان تغییر است. سپس، پس از یادگیری بسیاری از چیزها، Sodium & Co را راهاندازی کردم.
بزرگترین مانعی که با آن روبرو شدم، مقابله با رد شدنهای مکرر بود. «نه» ها و لحظات «شما به اندازه کافی واجد شرایط نیستید» فراوانی وجود داشت. اما یاد گرفتم که هر در بسته فقط مرا به سمت یک فرصت جدید هدایت میکند. کلیدش پشتکار بود – ادامه دادن، یادگیری از هر شکست و هرگز دست کشیدن از رویاهایم. این یادآوری است که پشتکار واقعاً عنصر مخفی موفقیت است.
تعامل با مشتریان یک منحنی یادگیری برای من بود. به مرور زمان، متوجه شدم که ارزشها و تجربیات شخصی من نقش مهمی در جذب مشتریان مناسب دارند. با اشتیاق عمیق به عدالت اجتماعی و بیش از 15 سال کار در جامعه، مشخص است که این علایق بر نوع مشتریانی که با آنها ارتباط برقرار میکنم، شکل داده است.
ایجاد روابط و تکیه بر معرفی شفاهی استراتژیهای بسیار موثری بوده است. هنگامی که شهرت شما شروع به گسترش میکند، مردم به طور طبیعی به همکاری با شما علاقهمند میشوند. شگفتانگیز است که چگونه یک شبکه قوی میتواند منجر به فرصتهای هیجانانگیز شود!
امروزه LinkedIn یک پلتفرم کلیدی برای یافتن مشتریان شده است. با تمرکز تلاشهایم بر سازمانهای غیرانتفاعی و اجتماعی، توانستم بر روی جایی که مشتریان ایدهآل من هستند، تمرکز کنم. تخصص در این زمینهها به من کمک کرده است تا رویکرد خود را ساده کنم و با سازمانهایی که با ارزشها و تخصص من همسو هستند، ارتباط برقرار کنم.
حفظ مشتریان در دراز مدت و ترغیب آنها به بازگشت به سراغ ما، بنا به اعتماد و ارائه ارزش استثنایی است. برای من، این کار با انجام پروژههای کوچکتر و عالی عمل کردن در آنها آغاز میشود. با اثبات فداکاری و توجه به جزئیات از همان ابتدا، مشتریان به من اعتماد میکنند تا مسئولیتهای بزرگتری را برعهده بگیرم.
یکی از ارزشهای اصلی من، برتری است. من هر پروژه را یک موهبت میدانم و با هر مشتری طوری رفتار میکنم که انگار فقط برای آنها کار نمیکنم، بلکه بخشی از تیم آنها میشوم. این طرز فکر به ایجاد ارتباط عمیقتر و درک نیازهای آنها کمک میکند. من همیشه به دنبال راههایی برای صرفهجویی در هزینه و سادهسازی فرآیندهای آنها هستم. با اجرای سیستمهای کارآمد، به آنها کمک میکنم تا با تلاش کمتر، کیفیت را بهبود بخشند و خروجی را به حداکثر برسانند.
ایجاد روابط قوی نیز کلیدی است. من متوجه شدهام که داشتن یک رابطه واقعی با مشتریان، اغلب به دوستی منجر میشود. وقتی مشتریان شما را به عنوان یک شریک و نه فقط یک ارائه دهنده خدمات میبینند، احتمال بیشتری دارد که بازگردند و برای نیازهای مداوم خود به شما اعتماد کنند. مهم ایجاد پیوندی است که فراتر از معاملات تجاری باشد و در را برای همکاریهای آینده باز نگه دارد.
مواجهه با تاخیر در پرداختها در گذشته برای من کمی چالشبرانگیز بود، اما خوشبختانه این موضوع دیگر وجود ندارد! در گذشته، مشکلاتی وجود داشت که پرداختها به موقع انجام نمیشدند، اما من از آن زمان یک سیستم ایجاد کردهام که همه چیز را به آرامی پیش میبرد.
برای خدمات ما، انتظارات روشنی را از همان ابتدا تعیین میکنیم. شرایط پرداخت را در قراردادهای خود مشخص میکنیم و در صورت لزوم، کارمزدهای تأخیر را اعمال میکنیم. این رویکرد نه تنها تضمین میکند که جریان نقدی ما ثابت میماند، بلکه پرداختهای به موقع را تشویق میکند. ما به مهلتهای فاکتور مشتریان خود احترام میگذاریم و در مقابل انتظار همان سطح احترام را در مورد پرداختهای خود داریم.
من همیشه معتقد بودهام که رفتار با فریلنسرها همانند کارکنان تمام وقت بسیار مهم است. این طرز فکر قدیمی است که فریلنسرها باید دیرتر پرداخت شوند یا کار آنها ارزش کمتری دارد. با تعیین شرایط پرداخت روشن و پایبندی به آنها، ما یک محیط حرفهای ایجاد میکنیم که در آن مشارکت همه ارزشمند و منصفانه جبران میشود. همه چیز در مورد احترام متقابل و حرفهای بودن است!
یک روز کاری معمولی برای من گردابی از فعالیت است و من آن را به هیچ وجه دیگری نمیخواهم! من در هیجان و تنوعی که از انجام مسئولیتهای چندگانه ناشی میشود، شکوفا میشوم.
روز من اغلب با غرق شدن در پروژههای خلاقانه آغاز میشود، جایی که میتوانم در طراحی و طوفان فکری گم شوم. این زمان متمرکز برای من حیاتی است تا ایدههای جدید را به زندگی بیاورم. بعد از آن، همه چیز در مورد کار تیمی است – جلساتی با تیم خود خواهم داشت تا در مورد پروژهها هماهنگ شویم، استراتژیهای جدید را مورد بحث قرار دهیم و اطمینان حاصل کنیم که همه چیز به آرامی در حال اجرا است.
برقراری ارتباط با مشتریان جدید نیز بخش مهمی از روز من است. من عاشق ملاقات با افراد جدید و بررسی چگونگی همکاری ما برای دستیابی به اهداف آنها هستم. چه از طریق مشاورههای اولیه و چه بحثهای بعدی، ایجاد روابط کلیدی است.
مدیریت پروژه جنبه مهم دیگری از روز من است. هماهنگی وظایف، تعیین مهلتها و اطمینان از اینکه همه چیز به طور کارآمد در حال حرکت است، برای پیشبرد پروژهها ضروری است.
و اجازه ندهید تیم شگفتانگیز Sodium & Co را فراموش کنیم. من قویاً معتقدم که موفقیت من به حمایت و همکاری آنها گره خورده است. بدون تیم من، هیچکدام از اینها ممکن نبود. آنها ستون فقرات همه چیزهایی هستند که ما انجام میدهیم و من همیشه از فداکاری و سختکوشی آنها سپاسگزارم.
بنابراین، در حالی که روزهای من پر از وظایف مختلف است، این ترکیبی از خلاقیت، همکاری و مدیریت پروژه است که مرا سرشار از انرژی و هیجان در مورد کاری که انجام میدهیم نگه میدارد!
اگر یک نصیحت وجود دارد که دوست دارم با همه شما در This Design Life به اشتراک بگذارم، این است: به رشد ادامه دهید و هرگز تسلیم نشوید. سفر در طراحی – یا هر زمینه دیگری – همیشه هموار نیست. با رد شدنها و موانع زیادی روبرو خواهید شد و لحظاتی وجود خواهد داشت که احساس میکنید میخواهید همه چیز را رها کنید.
اما نکته اینجاست: هر جا ارادهای وجود داشته باشد، راهی وجود دارد. من بارها خواسته ام تسلیم شوم، اما پشتکار کلیدی است. هر شکست و اشتباه سنگقدمی برای موفقیت است. چالشها را بپذیرید، از آنها یاد بگیرید و به حرکت رو به جلو ادامه دهید.
هر عقبگرد، راهی برای بازگشت است.
میتوانید با ناوی در LinkedIn ارتباط برقرار کنید.
استراتژیهای بیشتر برای تقویت شغل طراحی خود
ناوی اولخ یک استراتژیست برند و مشاور خلاق در Sodium & Co است، جایی که بر توسعه استراتژیهای برند متفکرانه و تاثیرگذار برای بخش سوم تمرکز دارد. ناوی که در وولوورهمپتون مستقر است، به جامعه خود اختصاص دارد، به طور فعال در توسعه محلی مشارکت میکند و به مربیگری استعدادهای نوظهور میپردازد. به عنوان بنیانگذار Love My City، او به شهر خود افتخار زیادی دارد و از حمایت از آن با اشتیاق و تعهد واقعی لذت میبرد.
چه زمانی متوجه شدید که میخواهید طراح شوید؟ وقتی وبسایت شخصی خود را در iWeb در سال 2007 طراحی کردم، Apple’s drag…
چه زمانی متوجه شدید که میخواهید وارد صنعت خلاق شوید؟ چارلی: احتمالاً دبیرستان. به یاد دارم…
چه زمانی متوجه شدید که میخواهید وارد صنعت خلاق شوید؟ چارلی: احتمالاً دبیرستان. به یاد دارم…
This Design Life به بررسی زندگی کسانی میپردازد که در مسیر خلاقیت گام برمیدارند. ما دریابیم چه چیزی ما را به حرکت در میآورد و چه چیزی باعث میشود بهتر شویم.
© 2025 This Design Life