هنر در زمان مغول ها | در قرن سیزدهم، چنگیزخان، رهبر و بنیانگذار ملت مغول، در پی تسخیر تمام قاره اوراسیا بود و قصد داشت چین را از دست جورچنهای غیرچینی که شمال چین (و بخشهایی از رود زرد) را اشغال کرده بودند و همچنین از دست سلسله سونگ جنوبی که بر جنوب چین حکومت میکرد، تصاحب کند. در سال ۱۲۱۵، ارتشهای بیرحم و منضبط چنگیزخان موفق شدند پکن را که در دست جورچنهای مهاجم بود تصرف کنند. با این حال، چنگیزخان نتوانست شاهد شکست نهایی و تصرف سلسله سونگ جنوبی چین باشد.
سلسله یوان تحت رهبری نوه او، قوبلایخان، در سال ۱۲۶۰ تأسیس شد. سپس، در سال ۱۲۷۹، پایتخت سلسله سونگ جنوبی چین در هانگژو به دست مغولها سقوط کرد و بزرگترین امپراتوری تاریخ جهان شکل گرفت که حدود ۹ میلیون مایل مربع را از دریای ژاپن (دریای شرقی) تا مدیترانه در بر میگرفت. قوبلایخان پایتخت امپراتوری مغول را از قرهقروم در آسیای مرکزی به شانگدو در مغولستان داخلی منتقل کرد و سپس به Dadu (Dàdū 大都) در پکن امروزی جابهجا کرد.
پس از انتقال پایتخت به Dadu، قوبلایخان ساختار نظام طبقاتی چین را بر اساس قومیت بازسازی کرد و مغولها و سایر خارجیهای مورد حمایت را در بالای این نظام و چینیهای شمالی و جنوبی را در پایینترین جایگاه قرار داد. این تغییر، بزرگترین گروه قومی چین، یعنی هانها، را به پایینترین موقعیت اجتماعی تنزل داد. او همچنین بهطور موقت سیستم آزمون خدمات کشوری را لغو کرد؛ سیستمی رقابتی که از سال ۶۵۰ میلادی برای انتخاب مقامات دولتی بر اساس شایستگی، به جای روابط شخصی، استفاده میشد.
قوبلای افراد را به دلخواه خود منصوب میکرد و خارجیها را به چینیها ترجیح میداد. این امر مردان تحصیلکرده چینی را که از این سیستم بهعنوان ابزاری برای ارتقای جایگاه اجتماعی خود استفاده میکردند، از حقوقشان محروم کرد. بسیاری از چینیهای تحصیلکرده که امکانات لازم را داشتند، از جامعه کنارهگیری کردند و خود را بهعنوان ییمین 遺民 یا «اتباع بازمانده» از سلسله سونگ معرفی کردند.

علیرغم تحولات اجتماعی پس از تهاجم مغولها و سقوط سلسله سونگ جنوبی، هنرها در دوران سلسله یوان شکوفا شدند. برای مثال، این دوره شاهد پیشرفتهای قابل توجهی در نقاشی با جوهر بود که بهعنوان شکلی از بیان شخصی و خودسازی شناخته میشد. همچنین، هنر تزئین چینیها (پورسلین) با نقوش زیر لعاب در این دوران به اوج خود رسید. شبکههای تجاری گسترده در سراسر امپراتوری عظیم مغول نیز فرصتهای منحصربهفردی برای تبادل فرهنگی، فناوریها و سبکهای هنری میان فرهنگهای مختلف فراهم کرد.
نقاشی و هنر در زمان مغول ها
زمانی که مغولها به چین حمله کردند و دربار سلسله سونگ را تصرف کردند، آکادمی سلطنتی نقاشی (که در دوران سلسله سونگ شمالی تحت فرمان امپراتور هویزونگ تأسیس شده بود) را منحل کردند. در عوض، قوبلایخان و جانشینان او هنرمندان ماهر را در نهادهای جدید درباری سازماندهی و منصوب کردند که مسئول هنرها و ساخت اشیای سلطنتی بودند. جای تعجب نیست که در دوران حکومت قوبلایخان، این نهادها تحت نظارت یک هنرمند خارجی، آنیگه نپالی، قرار داشتند. آنیگه مسئول ساخت و طراحی بسیاری از استوپاهای بودایی، معابد، نقاشیها و مجسمههایی بود که تحت حمایت قوبلایخان ساخته شدند. علاقه عمیق قوبلای به بودیسم، زمینهساز این فعالیتها بود.

راست: منسوب به هنرمند نپالی، آنیگه، پرتره چابی، همسر قوبلایخان، برگ آلبوم، رنگها و جوهر روی ابریشم، سلسله یوان، سال ۱۲۹۴ میلادی، ابعاد: ۶۱.۵ × ۴۸ سانتیمتر (موزه ملی کاخ در تایپه).
پژوهشگر، آنینگ جینگ، استدلال میکند که آنیگه پرترههای پس از مرگ قوبلایخان و همسرش چابی را نقاشی کرده است، زیرا این آثار ترکیبی از سبکهای هنری چینی و نپالی هستند. این هنرمند سبکهای سنتی چینی در نقاشی پرترههای امپراتوری، که مغولها برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود بهعنوان جانشینان امپراتوران هان چینی به آن اهمیت میدادند، را با تکنیک برجستهسازی هیمالیایی ترکیب کرده است (این برجستگی بهویژه در درخشش سنگهای قیمتی در پرتره چابی دیده میشود).
پیشنهاد مطالعه: 1 – از زمان پیدایش انسانهای نخستین تا به امروز را بررسی کرده ایم.
نگاه به گذشته
در دوران سلسله یوان، بسیاری از نقاشان چینی هان که عموماً از طبقه تحصیلکرده بودند و در شرایط عادی در آزمون خدمات کشوری شرکت میکردند، از جامعه کنارهگیری کرده و وفاداری خود را به سلسله سقوطکرده سونگ اعلام کردند. این نقاشان، که اغلب از دسته نقاشان ادیبپیشه (نقاشان غیرحرفهای و اهل علم) بودند، از مرکب و قلممو برای بیان نارضایتی خود از حکومت مغولها استفاده میکردند. این اعتراض معمولاً بهطور غیرمستقیم از طریق بازتاب سبکهای هنری گذشته، بهویژه از دورههایی در تاریخ چین که تحت حکومت چینیان هان بوده است، انجام میشد. همچنین این بیان اعتراضی از طریق به تصویر کشیدن موضوعات نمادین، مانند بامبو و ارکیده، یا کپیبرداری از ژانرهای نمادین نقاشی، همچون ژانر «تصاویر شخمزنی و بافندگی»، صورت میگرفت که یادآور دورانهای باثباتتر و پربارتر در تاریخ چین بود.

این بخش پنج نقاش اولیه دوران یوان را معرفی میکند که سقوط سلسله سونگ را تجربه کردند و از نقاشی برای واکنش به از دست دادن شدید ثبات در گذار به حکومتی غیرچینی تحت سلطه مغولها استفاده کردند. یکی از این نقاشان، ژائو منگفو، دعوتی برای کار در دربار قوبلایخان در وزارت جنگ پذیرفت و از نظر وفاداران به سونگ، بهعنوان یک خائن شناخته شد. با این حال، مانند بسیاری از معاصران وفادارش، ژائو در نقاشی آرامش مییافت.
هر یک از این هنرمندان از گذشته برای بیان نارضایتی خود از وضعیت موجود به شیوهای منحصربهفرد استفاده کردند:
- ژائو منگفو: او با احیای سبکهای کلاسیک سلسلههای تانگ و سونگ در آثارش، بهویژه در نقاشی مناظر و حیوانات، نارضایتی خود را از حکومت مغولها نشان داد. بازگشت به این سبکها نوعی یادآوری دوران شکوفایی و قدرت چینی بود.

- گائو کر: او از سوژههای طبیعی، مانند درختان خشک، صخرهها و بامبو، استفاده کرد که نماد مقاومت و استواری در برابر سختیها بودند. آثار او اغلب بیانگر روحیه استقامت در مواجهه با تغییرات دشوار بودند.

- نی زان: نی زان به خلق مناظر خالی و مینیمالیستی روی آورد که حس انزوا و کنارهگیری را به تصویر میکشیدند. این سبک بازتابی از نارضایتی عمیق او از تغییرات اجتماعی و سیاسی بود.

- کیان شوآن: کیان شوآن با بازسازی و بازآفرینی ژانرهای نقاشی تاریخی، مانند «تصاویر شخمزنی و بافندگی»، دورانهای آرام و باثبات گذشته را یادآوری میکرد.

- وانگ منگ: وانگ منگ در آثار خود از ترکیبات پیچیده و شلوغ استفاده میکرد که حس ناامنی و آشفتگی سیاسی را نشان میدادند، اما در عین حال با استفاده از تکنیکهای سنتی، وفاداری به هنر چینی را حفظ میکرد.

این هنرمندان با استفاده از سبکها، موضوعات و تکنیکهای قدیمی، از گذشته بهعنوان ابزاری برای بیان اعتراض به وضعیت موجود و یادآوری دورانهای طلایی چین استفاده کردند.
زندگی گوشهگیرانه نقاشان در زمان مغول ها
در دوران بعدی، نقاش و منتقد هنری از سلسله مینگ (1368–1644)، دونگ چیچانگ، هوانگ گونگوانگ، نی زان، وو ژن و وانگ منگ را بهعنوان “چهار استاد بزرگ نقاشی یوان” معرفی کرد و آنها را به یکی از مورد احترامترین نقاشان دورانهای بعدی سلسلههای مینگ و چینگ تبدیل کرد. تأثیر آنها چنان عمیق بود که هنرمندان معاصر، مانند شو بینگ، همچنان از آثارشان الهام میگیرند.
این نقاشان با زندگی گوشهگیرانه و آثارشان که عمیقاً به ارزشهای فلسفی و ادبیات چینی پیوند داشتند، به عنوان نمادهایی از تعهد به هنر و فرهنگ چینی شناخته میشدند. آثار آنها به ویژه در زمینههای نقاشی مناظر و موضوعات نمادین، تأثیرات بزرگی بر نسلهای بعدی هنرمندان گذاشت و همچنان در تاریخ هنر چین بهعنوان معیاری برای اصالت و زیبایی شناخته میشود.

هنرهای تزئینی در زمان مغول ها
تولید سرامیکها تحت نظارت سلسله یوان همچنان شکوفا بود. تولید سرامیک برای مصرف داخلی و صادرات به خارج عمدتاً در کورههای لانگچوان در ژجیانگ و کورههای جینگدهجن در جیانگشی متمرکز بود. تکنیک تزئین زیر لعاب با رنگهای نقاشی مجدداً احیا شد که شامل رنگ قرمز مسی (مشتق از اکسید مس) و آبی کبالت (که از ایران امروزی تأمین میشد) میشد.

چینیهای آبی و سفید زیر لعاب بهویژه در بازارهای صادراتی خاورمیانه محبوب بودند. سرامیکهای تزئین شده با نقاشی زیر لعاب بسیار مقاوم بودند و تزئینات نقاشیشده میتوانستند به سلیقه مصرفکنندگان مختلف تطبیق داده شوند، خواه برای تقدیم به معبد داوویی در چین، برای استفاده راهبان بودایی زن در ژاپن، یا برای مصرفکنندگان مسلمان در آسیای غربی. تقاضا برای چینیهای آبی و سفید زیر لعاب در خارج از کشور با توجه به مسیرهای تجاری باز و ارتباطات جهانی امپراتوری وسیع مغولها تحریک شد.
در دوران سلسله یوان، مسافران خارجی از شبکه گسترده مسیرهای تجاری در سراسر اوراسیا بهرهبرداری میکردند. بهعلاوه، با مارکو پولو، بازرگان ونیزی که در حدود ۱۲۷۵ به دربار مغول رسید و ۱۶ یا ۱۷ سال در آنجا ماند، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از اروپاییها در دوران یوان در چین زندگی میکردند. سنگقبرهایی مانند سنگقبر کاترینا ویلیونی، یک مهاجر مسیحی از ایتالیا که در قرن سیزدهم بهطور دائمی در چین ساکن شد، دیدگاههای مهمی در مورد تنوع مذهبی و تسامح در چین دوران یوان ارائه میدهند.
صحنه روایتشده بر روی سنگقبر کاترینا ویلیونی نشاندهنده تلاقی سبکها و موضوعات هنری چینی و اروپایی است. در این سنگقبر، میتوان به وضوح تأثیرات هنر اروپایی را در جزئیات صحنههای مذهبی و ویژگیهای چهرهها مشاهده کرد که بهطور سنتی در هنر غربی به تصویر کشیده میشوند. در عین حال، عناصر هنری چینی مانند استفاده از رنگها، فرمهای تزیینی و پسزمینههای نمادین نیز در این نقاشی دیده میشود. این ترکیب از سبکها و موضوعات نشاندهنده تبادل فرهنگی و هنری بین شرق و غرب در دوره یوان است و نحوه تلفیق دو سنت هنری مختلف را به تصویر میکشد.
در هنر زمان مغول ها، یوان دورهای در تاریخ چین است که با خوداندیشی و کاوش در زمانی پر از تحولات اجتماعی تحت رژیم جدید مغولها مشخص میشود. نقاشان چینی از مرکب و قلممو برای بیان احساسات پیچیده خود نسبت به وضعیت موجود و نوستالژی برای دورانهای بهتر استفاده میکردند. در عین حال، ارتباطات بینالمللی رژیم مغول زمینهساز برخورد جدیدی با ایدهها و سلیقههای خارجی شد، هم در تقاضا برای چینیهای صادراتی در خارج و هم در تلاقی فرهنگها در داخل کشور. این تعامل فرهنگی نهتنها در هنرهای تجاری مانند تولید سرامیکهای چینی بلکه در تبادل مفاهیم هنری، دینی و اجتماعی نیز خود را نشان داد.